بهار نقاش میشود
دختر مهربونم همیشه اولین کارات شوق و شعف زیادی تو وجودم ایجاد میکنه.مثل اولین باری که خودکار رو بهت دادم و تو هم شروع به خط خطی کردن کردی.اونقدر ذوق کردم که اولین نقاشیتو برات نگه داشتم.البته عکسشم گرفتم .اینجا دقیقا یک سال و یک روزت بود. ایشاا.. نوشتنتو ببینم. مادر و هزار آرزوی طول و دراز.یه شب که با بابا رفته بودیم کتاب فروشی چشمم به این دفترچه خورد که فقط میگی برا شما چاپش کردن.با اینکه یک سال و سه چهارماهت بیشتر نبود اما برات خریدم تا وقتی که ایشاا.. خانم شدی خاطراتتو توش بنویسی.البته قول بده به مامانم بدی بخونه نازگلم ...
نویسنده :
فاطمه
1:51